بازخوانی جریان انحرافی 1

نظام سلطه برای مهار و مقابله با قدرت ملی و قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران، طراحی و اجرای سه راهبرد زیر را در دستور کار خود قرار داده است :
1) راهبرد مهار
2) راهبرد بی ثبات سازی
3) راهبرد نفوذ و استحاله
تحدید قدرت نرم و محدود سازی نفوذ استراتژیک ایران در منطقه، ایجاد اجماع منطقه ای و جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران، اعمال محدودیت های اقتصادی و فشار های سیاسی، در حقیقت ناظر بر اجرایی شدن راهبرد مهار میباشد. حوادث مربوط به انقلاب مخملی در انتخابات ریاست جمهوری، فتنه اخیر و همچنین اقدامات تروریستی در داخل کشور نیز مؤید عملیاتی شدن راهبرد بی ثبات سازی سیاسی و اجتماعی است. به موازات راهبرد بی ثبات سازی، دشمنان انقلاب فاز جدیدی از نفوذ و استحاله را نیز عملیاتی نمودند. هدف از این راهبرد، تحریف گفتمان انقلاب اسلامی و القاء ناکارامدی آن و ایجاد گفتمان انحراف میباشد.
سونامی پیروزی اصول گرایان و استقرار آنان در حاکمیتطی سالهای 81 تا 84، منشأ تحولات منطقه ای و بین المللی عظیمی گردید. بر همین اساس، "هنری کسینجر" سیاست مدار کار کشته ی آمریکایی، پیروزی اصول گرایان در ایران را آغازی بر یک پایان معرفی نمود و به صراحت اذعان داشت : «پیروزی اصول گرایان در ایران آغازی است بر یک پایان و آن پایان طرح "خاورمیانه ی بزرگ" امریکا میباشد.»
کاخ سفید در مقام چاره جویی، پنج ماه پس از تشکیل دولت نهم و مشخص شدن جهت گیری های اسلامی و انقلابی دولت آقای احمدی نژاد، برای تحلیل تحولات ایران و تأثیر آن بر مناسبات منطقه ای و بین المللی، «کمیته ی خطر جاری» - کمیته ی مهار اتحاد جماهیر شوروی – را مجدداً راه اندازی نمود تا با مهار جمهوری اسلامی در سه سطح بین المللی، منطقه ای و داخلی، مانع افزایش قدرت و جایگاه جمهوری اسلامی گردد. ارجاع پرونده ی ایران در موضوع هسته ای به شورای امنیت تلاش برای اجماع علیه ایران و اعمال محدودیت های اقتصادی، تلاش برای تشکیل ناتوی عربی در مقابل ایران، ساخت خاور میانه ی جدید، ناظر بر طراحی دشمن برای مهار بین المللی و منطقه ای بود. در بعد مهار داخلی نیز، با جنگ روانی پر دامنه و بحران نمایی و تهدید نمایی تلاش شد تا دولت نهم نا کار آمد معرفی شود تا از یک سو زمینه برای بازگشت تجدیدنظر طلبان به حاکمیت فراهم گردد و از سوی دیگر بستر لازم برای انقلاب رنگی و بی ثبات سازی محیط داخلی بوجود آید. مأموریت این اقدام مهم «بنیاد مطالعات ایران» وابسته به اشرف پهلوی – که ریچارد فرای مشاور آن است – و واسطه های آمریکایی نظیر هوشنگ امیر احمدی داده شد.
در قسمت بعد به معرفی اجمالی هوشنگ امیر احمدی و ریچارد فرای پرداخته خواهد شد.
پایان قسمت اول