چرا خوابیم؟

در جلسه این هفته، که در کمال نا باوری با کلاسی مملو از صندلی های خالی رو برو شدیم، به طرح این سوال پرداختیم که :
چرا جوانان میل به شرکت در فعالیت های دانش گاهی ندارند(چرا دانشگاه ها مانند مدرسه شده اند؟)
بعد از صحبت هایی که کردیم، و برای دانشگاهی که گرد خواب محیط آن را در خود غرق کرده تأسف خوردیم، به این نتایج رسیدیم :
1-اجتماع گریزی
2-عدم مهم جلوه دادن مسائل در ذهن دانشجو
3-عدم رشد کافی(تاخیر در بلوغ اجتماعی)
4-بی هدف بودن از آمدن به دانشگاه
5-نبودن روحیه مطالبه گری
6-نداشتن بازتاب قابل لمس فعالیت ها(اگر این فعالیت انجام بشه به چی میرسیم؟)
7-فلان مشکل به من چه مربوط میشه؟
و ...
عمده ترین دلایلی است که دانشجویان را از فعالیت در عرصه های مختلف حتی علمی باز میدارد.چ
تمام این ها بهانه ایست برای بیدار شدن به امید روزی که دانشجویان این دانشگاه بیدار شوند.
بکوشیم برای بیداری

پی نوشت: در جلسه این هفته جای آنهایی که خواب بودن خالی بود.
یکی از کاربران عزیز نکته ای رو در مورد وضعیت دانشگاه و برخی جریانات عرض کردند که پاسخشون رو اینجا میگم :
یک ظرف آب جوش رو در نظر بگیرید، تا زمانی که زیرش شعله ای روشن باشه دمای خودش رو حفظ میکنه. ولی به محض اینکه از روی شعله برش دارید شروع میکنه به سردتر و سردتر شدن.
در چنین شرایطی که شما فرمودید و در دانشگاه ما موجوده، قضیه همینه. اینکه اون نفری که میخواد فعالیت کنه یکی دو بار تلاش میکنه، اگه بجایی نرسید سرد میشه و روال براش عادی میشه.
همیشه منتظر حمایتیم. مگه اونا کین که باید حمایت بکنند از ما؟ چرا ما خودمون از خودمون حمایت نکنیم و به اونها و اون جریانات خاص بی اعتنا نباشیم؟
ما وقتی هم که فارق التحصیل میشیم، دیگه همدیگه رو فراموش میکنیم و ارتباط قطع میشه. به هم مشاوره نمیدیم. هوای هم رو نداریم و این بدترین آفته. شما مخاطبان هم با وجود اینکه شاید دوران تحصیلتون داره تموم میشه بعضاً، اما ارتباطتون رو با مجموعه، دوستان و تشکلها قطع نکنید و از با تجاربتون اونها رو راهنمایی کنید.
حقیقت حرارت خودش رو از دست نمیده.